دل نوشته های یک مادر. گویند مرا چو زاد مادر. پستان به دهان گرفتن آموخت. شبها بر گاهواره ی من. بیدار نشست و خفتن آموخت. دستم بگرفت و پا به پا برد. تا شیوه ی راه رفتن آموخت. یک حرف و دو حرف بر زبانم. الفاظ نهاد و گفتن آموخت. لبخند نهاد بر لب من. بر غنچه ی گل شکفتن آموخت. پس هستی من ز هستی اوست. تا هستم و هست دارمش.

اگرچه اطلاعاتی در مورد ریشه اصلی و حقیقی این ورزش. در دست نیست ولی از مطالب جالب و شخصی در مورد تاریخچه. امروزی به تدریج رشد کرده است ولی گفته می شود که نوعی از آن قبل از حضرت مسیح. علیهالسلام بازی می شد . در چین نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال در 2500 سال قبل از میلاد مسیح وجود داشت . یان نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال را نشان می دهد ولی در یونان. یک بازی به نام اسپیشکیروز. به طرز جالبی به فوتبال امروزی شبیه است . فوتبال در سال 1894 از کشور برزیل.

Comme un fou va jeter à la mer. Des bouteilles vides et puis espère. Pour te dire que je me sens seul. Je me raccroche à la vie. Je me saoule avec le bruit. Comme des lianes nouées de tresses. Quand tant de drames nous oppressent. Et les larmes nouées de stress.

Inutile le blog et la description. En fait, memoriexindecency est mort. En fait, memoriexindecency est mort. Toi, tu as t.